سكس ضربدري باجناقها

سلام بـه بچه هاي باحال. ضربدری باجناق سايت شـهواني درسته كه خيليهازيادي كس شعر مينويسن اما بعضي چيزاش خوبه.من 33 سالمـه و 27 سال. ضربدری باجناق از من تقريبا 20 سانت كوتاهتره اما خوب خيلي خوش فرمـه و از همـه مـهمتر كون داره.چندين بار تو بازار و مسافرت متوجه شده بودم كه اكثر مردها خيلي بـه كونش نگاه ميكنن و انصافا هم حق داشتن.تو سكس اصلا اجازه نزديك شده بـه كونش رو نميداد و خيلي زود تفره ميرفت .چ...ند بار سعي كردم كونشو باز كنم اما خوب كيرم بزرگ و كون اون تنگ بود و موفق نشدم. تمام راهها رو روش امتحان كردم كه جواب نداد.مدتي بود رفته بود تو كف رانندگي كه ياد بگيره و من خودم اين كارو انجام ميدادم و بيرون از شـهر تو بيابون صاف ماشينو ميدادم دستش و خودم كنارش مينشستم و راهنماييش ميكردم و براي كلاچ گرفتن دست ميذاشتم زير زانوش كه يكدفعه اونو رها نكنـه.اين جريان چند وقتي بود ادامـه داشت.من تو سايت شـهواني درون مورد ضربدري خونده بودم و تو سكسهاي فانتزيم بهش فكر ميكردم كه يواش يواش شد خوره تو فكرم و تو سكسهام دو نفري يا ضربدري حال ميكردم.ميخواستم اينو باهاش مطرح كنم ولي ميترسيدم. كم كم تو سكسهام بهش ميگفتم دوست داري من دو که تا كير داشتم و ميكردمت و اونم تو اوج لذت ميگفت اره .

كم كم بردمش تو فاز كير مصنوعي و ميگفتم دوست دارم با دوتا كير بكنمت و اونم حساس ميشد و ميگفت يعني چه كه منم زيرش درون ميرفتم و ميگفتم منظورم كير مصنوعيه.اين ادامـه داشت كه پر رو تر شدم و بعد چند وقت ميگفتم دوست دارم دو نفري بكنمت و يا كس دادنتو ببينم و از اين حرفها كه البته اون تمام اين حرفها رو جنون ميدونست.داستان ما از روزي شروع شد كه باجناق بزرگم كه از من 8 سال بزرگتره با خوانمم كه اونم از من 3 سال بزرگتره اومده بودن خونمون براي سر زدن كه اتفاقا اون روز بخاطر مدرسه ،بچه هاشون رو نياورده بودن.دو که تا بچه داشتن. خوانمم كون خوش تراشي داشت و از سايز كون خانمم بزرگتر بود.وقتي راه ميرفت يا خم ميشد خيلي نگاش ميكردم.از طرفي هم متوجه شده بودم كه باجناقمم از من عقب نمونده و رفته تو نخ كون و حسابي داره اونو ديد ميزنـه.فكري بـه سرم زد و به گفتم نـهار رو ببريم تو صحرا بخوريم كه اونا هم خيلي كيف كردن. خلاصه غذا ساعت 1 بود كه درست شد.رفتيم صحرا و چادر زديم و غذا رو خورديم و زنـها شروع كردن حرف زدن و ما مردها هم رفتيم سراغ ماشينـهامون.حواسم بـه باجناقم بود كه داشت كون رو با نگاه ميخورد. دلم رو زدم بـه دريا گفتم انگار خيلي مشغولي كه كمي هول شد و گفت مشغول چي؟گفتم بابا خيلي تابلويي. منظورم رو گرفت اما خودش رو زد بـه اون راه.چند دقيقه بعد ديدم دوباره داره زاغ ميزنـه.فكر كردم بايد يه جوري رو حرفش بيارم.گفتم جديدا تو اينترنت مد شده سكس ضربدري ،تا حالا شنيده بودي؟گفت نـه. يعني چه.براش توضيح دادم و گفتم فلاني و فلاني رو ميشناسم كه تجربه كردن و ميگن لذت داره ولي من نميدونم داره يا نـه.عجيبه.گفت حقيقتش منم شنيده بودم و از لذتش ميگفتن ولي شايد تجربه سختي باشـه.گفتم بابا اگه تجربش سخته چرا چشمت اينقدر تو كون بود.گفت نـه بابا من؟گفتم خودتو بـه اون را نزن. راستشو بگو.كه بعد از چند دقيقه بـه حرف اومد گفت اي تقريبا.گفتم زنـها كه مال اين حرفها نيستن بايد يه جوري از هم دورشون كنيم بعد .گفت چطوري ؟ گفتم ميريم تو چادر بعد تو بگو ميخوام بـه رانندگي ياد بدم و سر حرف رانندگي رو باز كن که تا ياد تمرينش بيفته وقتي گفت يادم بده من ميگم حال ندارم و ميگم تو بري يادش بدي و تو هم مثل من براي كلاچ گرفتن دست بكن زير زانوش و از ما آروم آروم دورش كن و جلوتر كه رفتي شروع كن باهاش حال كردن و مثلا يواش يواش دستو ببر طرف كوسش که تا تحريك بشـه و باقي كار با خودت.من هم ميرم تو كار زنت. قبول كرد و رفتيم تو چادر كه بعد از چند دقيقه شروع كرديم و موفق هم شديم. اولش قبول نميكرد ولي باجناقم خودشو بـه ناراحتي زد و گفت يعني من غريبم كه اينطور رفتار ميكني. خلاصه رفت و سوار شد و باجناقم هم كه از همون لحظه اول كيرش داشت بلند ميشد رفت كنارش رو صندلي شاگرد نشست و راه افتادن .بقيه ماجرا رو بعدا از باجناقم پرسيدم كه تعريف كرد :اول نميذاشت دست زير پاش بذارم اما كم كم كه داشت اطمينان ميكرد دستمو زير پاش بردم راه كه افتاديم چند بار ماشين زير پاش خاموش ميشد اما كم كم با كمك من راه افتاد و دور كه شديم تو دست اندازها دستمو بردم بالاتر از زير زانوش يعني طرف رون پاهاش كه فكر نميكرد من نظري داشته باشم و چيزي نميگفت اما دو سه با كه رونشو فشار دادم قضيه دستگيرش شد كه اينو از قورت آب دهنش فهميدم منم كه پر رو تر شده بودم دستمو بردم بالاتر و رسوندم نزديك كونش و ديگه مطمئن شده بود كه خبرييه.دستش داشت ميلرزيد كه من دستشو گرفتم و گفتم عصبي نباش دور شديم يه لحظه صبر كن و بايست كه ايستاد همون لحظه يهزوري ازش گرفتم كه نميذاشت و ميگفت حالا شوهرم مياد و ميبينـه گفتم بابا خيلي دوريم اصلا پيدا نيستيم و از اين حرفها كه صبر كن فقط يه دقيقه که تا نيومدن ببينن و من نميذارم بري که تا يكم شل كرد و شروع كردم بهگرفتن و ليسيدنش و وقتي گيج شد دستمو بردم لاي پاشو و خيسي كسشو كه متوجه شدم رفتم سراغ سينـه هاش و درشون آوردمو خوردمشون كه ديگه حشري شده بود و داشت نالش درون ميومد كه شلوارشو که تا رونـهاش كشيدم پايين و شروع بـه ليسيدن كسش كردم كه ديگه صداش دراومد و منم شلوارمو كشيدم پايين و گذاشتم تو دهنش .چند لحظه كه ساك زد گفت زودباش حالا ميبيننمون يا ميگن چرا دور اومدين.منم كه ديدم داره راست ميگه و ممكنـه بهم شك كنـه سر كيرمو آروم گذاشتم رو كوسش كه خيس خيس شده بود و با فشار زدم تو كه جيغ كوچيكي كشيد و چون مثلا نبايد ضايع ميشديم زود شروع بـه تلمبه زدن كردمو ابمو ريختم از ماشين بيرون و لباسامونو پوشيديمو سوار شديم و برگشتيم.تو راه هي ميگفت شوهرم نفهمـه گفتم نـه اگر هر وقت خواستم بهم بدي هيچ كس نميفهمـه.باجناقم پرسيد تو چكار كردي موفق شدي گفتم اره. تو كه رفتي اومدم تو چادر و سر صحبت و باز كردم و گفتم يه سوال دارم كه خصوصيه و بايد كمكم كني. كمي كنجكاوش كردم جوري كه پرسيد چيه؟گفتم بـه كسي درون موردش نگو. واز از اينجور حرفها.خلاصه گفتم تو سكس ت اذيتم ميكنـه.خجالت كشيد و گفت چي بگم.گفتم بايد كمكم كني مشكلمو حل كنم.گفت چكار كنم.گفتم ت نميزاره خوب باهاش حال كنم مدام ميگه كيرت بزرگه و اذيت ميشم.با كلي خجالت گفت خوب شايد بزرگ باشـه.منم كه دنبال اين موقعيت بودم درش آوردم و گفتم آخه اين كجاش بزرگه.خيس عرق شده بود . رفتم نزديكش و گفتم دست بهش بزن آخه اين كجاش بزرگه.گفت نكن . اينجوري نكن حالا ميان بهمون شك ميكنن گفتم نـه بابا اونا كجا ما كجا.تازه اگه بيان صداي ماشينشونو ميفهميم.ديگه جا براي تعارفش نذاشتم و دستمالشو درون آوردمو اونم نميذاشت ولي اصرارمو كه ديد تسليم شد و منم حداكثر عرض پنج دقيقه كارمو كردمو و ابمو ريختم رو كونش كه با دستمال كاغذي پاكش كرد.خيلي هيجان زده بوديم.ما اون روز يه سكس ضربدري كرديم بدون اينكه زنامون بدونن.برنامـه گذاشتيم براي هفته آيندش كه اونم داستاني داشت ولي بازم موفق بوديم.خوش بگذره.

: ضربدری باجناق ، ضربدری باجناق




[‫سكس ضربدري باجناقها سلام بـه بچه هاي... - خاطرات دوران ... ضربدری باجناق]

نویسنده و منبع |