TALIE news agency the special website for ISLAMIC SCIENCES had specific interview with me about how we can commercialize Islamic Sciences.
یک استاد حوزه و دانش...گاه درون گفتگو با طلیعه:
علوم اسلامـی ظرفیت معرفی درون ساحات آکادمـیک جهانی را دارد

گفت و گویی با حجت الاسلام یحیی جهانگیری سهروردی، علوم قریبه حوزه علمیه استاد حوزه علمـیه و مبلغ بین المللی درباره رابطه علم و قدرت و چگونگی ثروت آفرینی از طریق علم بـه بحث و بررسی پرداخته ایم کـه بخش نخست آن از نظرتان مـی گذرد:

یک استاد حوزه و دانشگاه درون گفتگو با طلیعه:
علوم اسلامـی ظرفیت معرفی درون ساحات آکادمـیک جهانی را دارد یک استاد حوزوی گفت: علوم قریبه حوزه علمیه ما علوم اسلامـی و متدولوژی آن را بـه جامعه خودی منحصر کرده ایم، گویی دانش فقه و اصول فقط به منظور ما کاربرد دارد؛ متاسفانـه ما احساس مـی کنیم مفاهیم دینی و آموزه های اسلامـی را فقط حتما با همان روش سنتی کـه تبلیغ یـا منبر نام دارد معرفی کنیم، درون حالی کـه این آموزه ها و معارف ظرفیت معرفی درون ساحات آکادمـیک جهانی را نیز دارد!
Print
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، نامگذاری سال جدید با عنوان «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» از سوی رهبر معظم انقلاب، مجددا اذهان بـه ویژه درون مراکز ثقل فعالیت نـهادهای اثرگذار درون این باره را بـه بررسی همـه ابعاد موثر درون تحقق این هدف کلان معطوف مـی کند. علوم قریبه حوزه علمیه بی تردید یکی از مـهمترین عرصه هایی کـه مـی تواند بازوی کمکی به منظور اقتصاد مقاومتی باشد و مسیر این نوع از اقتصاد را هموار کند، علم هست آنـهم علمـی کـه قدرت آفرین و به تبع آن ثروت آفرین باشد. علوم قریبه حوزه علمیه از این رو، درون گفت و گویی با حجت الاسلام یحیی جهانگیری سهروردی، استاد حوزه علمـیه و مبلغ بین المللی درباره رابطه علم و قدرت و چگونگی ثروت آفرینی از طریق علم بـه بحث و بررسی پرداخته ایم کـه بخش نخست آن از نظرتان مـی گذرد:

*چه رابطه ای مـیان علم و تولید قدرت و ثروت وجود دارد آیـا علم قدرت زا هست یـا این قدرت هست که زمـینـه رشد و پیشرفت علمـی را فراهم مـی کند؟ چگونـه مـی توان از یکی به منظور خدمت بـه دیگری استفاده کرد؟ نگاه اسلام درون این باره چیست؟
در پاسخ بـه این سوال ابتدا حتما توجه داشت یکی از نکات مـهم کـه متاسفانـه ما درون این باره دیدگاه های رهبری معظم انقلاب را مطالعه نکرده ایم، این هست که برخی مـی پرسند وظیفه رهبری چیست؟ رهبری از منظر متون دینی ولی امر مسلمـین هست و وظایفی نیز برایشان درون قانون تصریح شده اما مـهم آن هست که رهبری آینده و آنچه را کـه دیگران نمـی بینند، مـی بینند و آنـها را رصد و تبیین کنند و این رسالتی هست که رهبری معظم انقلاب با طرح مباحثی همچون علم دینی، نـهضت نرم افزاری، گفتمان فقه حکومتی، گفتمان پیشرفت و عدالت و … عملا انجام داده و ذهن اندیشمندان را بـه آنـها معطوف کرده اند. از جمله مباحث مـهم درون بیـانات ایشا،ن علم دینی هست که تاریخ قطعا قضاوت مـهمـی درون این باره نسبت بـه رهبری معظم انقلاب خواهد کرد.
وقتی درباره علم سخن مـی گوییم حتما یـادمان باشد کـه علم همـیشـه طریق بوده و ما با آن چیزهای دیگر را مورد مطالعه قرار مـی دادیم؛ اگرچه قبلا هم بحث هایی مطرح شده اما اخیرا درون دنیـای غرب بـه طور برجسته و در ایران اسلامـی بعد از مطالبات جدی رهبری، درباره علم مطالعاتی شده کـه در نتیجه آن، علم دیگر مسیر مطالعه نیست بلکه موضوع و کیس (مورد) است، درون واقع بـه تعبیر علم اصول فقه، این بار علم بـه جای آنکه طریق باشد موضوع مـی شود.
باید توجه داشت مطالعه علم دو گونـه است: گاه تربیتی و گاه موضوعیتی. وقتی از رابطه علم با قدرت بحث مـی کنیم علم درون قالب یک کِیس (مورد) حتما مورد مطالعه قرار بگیرد، البته اصطلاح دانش شناسی، رشته ای هست که حتما در دانشگاه ها بـه آن توجه جدی کنیم، و این متفاوت از دو رشته معرفت شناسی و شناخت شناسی است، چراکه شناخت شناسی تفاوت دارد با آنچه کـه ما مطالعات علم یـا دانش شناسی مـی گوییم و نیز فرق مـی کند با مطالعات فلسفه علم چون فلسفه علم از سنخ مطالعات مُضاف است.
از این رو، جای مطالعات دانش شناسی خالی هست تا درباره خود دانش مطالعه کند، به منظور مثال رابطه دانش و اقتصاد و دانش و قدرت و دیگر مباحث را بررسی کند، چراکه اینگونـه مـی توان از مطالعات مـیان رشته ای و پیوند دانش با مباحث پیرامونی خود درون یک رشته علمـی خاص مطالعه کرد.

*وقتی علم بـه موضوع تبدیل شود جایگاه، نقش و کارکرد آن چه تغییری مـی یـابد؟
باید توجه داشت وقتی علم، کیس و موضوع شد نـه طریق و راه، آنگاه دو حوزه مطالعاتی درون اختیـار ما قرار مـی گیرد فلسفه علم و معرفت شناسی؛ درون اینجا ما مطالعات علم یـا دانش شناسی را مورد بررسی قرار مـی دهیم. وقتی علم را شناختیم آنگاه اگر بخواهیم پیوند علم و قدرت را تحلیل کنیم حتما بدانیم علم و قدرت از دیرباز با هم ارتباط داشته اند چنان کـه فردوسی گفت: «توانا بُوَد هر کـه دانا بُوَد».
باید توجه داشت رابطه علم و قدرت از جنس متافیزیکی، علوم تهذیبی و قریبه نیست، گرچه ما معتقدیم افراد بر اساس تهذیب و تطهیر نفس بـه قدرت متافیزیکی دست مـی یـابند و این از دیرباز مطرح بوده اما درون مطالعات خودمان از نظر رابطه علم و قدرت این سنخ را مد نظر نداریم. درون واقع درون مطالعات دانش شناسی وقتی از رابطه علم و قدرت صحبت مـی شود قدرت بـه معنای قدرت سیـاسی اجتماعی و علم بـه معنای دانش البته فراتر از معنای ساینتفیک و پوزیتویستی آن مد نظر است.

نکته سوم آنکه اگر رابطه علم و قدرت را درون متون دینی جستجو کنیم نکاتی را مـی یـابیم، به منظور مثال درون سوره مبارکه نجم آمده است: «کسی کـه قدرت زیـاد داشت بـه او علم داد»، درون این آیـه رابطه علم و قدرت از منظر کیفی مد نظر هست چراکه تعبیر «شدیدُالقوی» را بـه کار مـی برد نـه «کثیرُالقوی» این یعنی بین دانش و قدرت کیفی پیوندی برقرار هست و یـا درون سوره مبارکه نمل، آیـه ۴۰ مـی فرماید: «کسى کـه نزد او دانشى از کتاب [الهى] بود گفت من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنى برایت مىآورم …» (این آیـه بـه داستان حضرت سلیمان و عاصف بن برخیـا اشاره دارد.) اگرچه سنخ این آیـه همان ارتباط علوم قریبه و قدرت متافیزیک هست اما نشان مـی دهد درون متون دینی ما نیز رابطه قدرت و علم بـه طور جدی مورد بحث قرار گرفته است.

پس نسبت علم و قدرت چگونـه رابطه ای هست و علم با چه کیفیت و کارکردی مـی تواند قدرت و ثروت را به منظور بشر بـه ارمغان بیـاورد؟
امروزه رابطه قدرت بـه معنای سیـاسی اجتماعی و علم بـه معنای دانش نـه علوم قریبه درون عالم واقع و حیـات اجتماعی خود را چنان واقعی کرده کـه دیگر صحبت از رابطه علم و قدرت واضح و بدیـهی شده است.
برای مثال کشور ژاپن فقط با صدور تکنولوژی، اقتصاد خود را همردیف اقتصادهای برتر دنیـا قرار داده هست در حالی کـه هیچ محصول دیگری جز فناوری و تکنولوژی صادر نمـی کند و اینچنین علم امروز اقتدار اقتصادی ژاپن را درون رده ای بالا قرار داده است. بنابر این، علم درون کنار قدرت، ثروت و در کنار ثروت قدرت را بـه همراه مـی آورد البته حتما بحث شود کـه چگونـه علمـی مـی تواند بـه قدرت و ثروت تبدیل شود و چرا درون برخی مواضع دانش بـه ثروت و قدرت نمـی انجامد درون حالی کـه در آنـها شاهد دانش افزایی هستیم!. درون گذشته مـی گفتند علم کشف رازهای طبیعت هست اما امروزه درون کنار این کشف، مـی تواند کشور و جامعه را بـه ثروت و قدرت برساند.
در سال ۸۸ رهبر معظم انقلاب درون یک سخنرانی فرمودند: … بین علم و قدرت رابطه بسیـار دقیق هم امروز و هم درون طول تاریخ بوده است…. بعد ایشان بـه روایتی اشاره کرده و مـی فرمایند: «علم قدرت هست هر آن را بیـابد بـه قدرت مـی رسد و هر آن را نیـابد علیـه او قدرت شکل مـی گیرد.» این یعنیی کـه علم داشته باشد قدرتمند شده و اگر علم نداشته باشد بر او قدرت خواهند کرد!. از این رو، وقتی از رابطه علم و قدرت سخن مـی گوییم بـه این نتیجه مـی رسیم کـه علم هم توان دردآفرینی و هم درمان آفرینی دارد؛ اما متاسفانـه ما علم را فقط درمان آفرین تعریف کرده ایم درون حالی کـه علم دردآفرین نیز هست و از عهده هر دو بر مـی آید و این یعنی علم دارای اقتدار است.

با توجه بـه آنکه ما خود درون بسیـاری موارد خصوصا علوم انسانی مصرف کننده علم هستیم نـه تولیدکننده، آیـا مـی توانیم بـه تولید و صادرات علمـی وب ثروت و قدرت از این مسیر بیندیشیم؟
شاید ما اکنون بـه پای کشورهایی کـه در حوزه علوم فناورانـه صادرات دارند، نرسیم اما علومـی داریم کـه غرب درون مقابل ما صدها سال عقب تر هست اما متاسفانـه ما این علوم را تجاری سازی نکرده و نمـی کنیم. به منظور مثال درون علومـی همچون فقه و اصول یـا فلسفه و عرفان کـه همگی دینی هستند چنان فرآورده هایی داریم کـه دیگر جوامع سال ها از ما عقب ترند اما بهره وری آنـها را بـه برداشت از متون دینی خودمان منحصر کرده ایم، گویی این علوم صرفا بـه درد شیعه و در بهترین حالت بـه درد مسلمانان مـی خورد و بس، درون حالی کـه این علوم از متدولوژیِ روشمندی برخوردارند کـه هر اندیشمند و دغدغه مندی از هر باور و مکتبی مقابل آنـها سر تعظیم فرود مـی آورد. اما… متاسفانـه حرف های علمـی خودمان را بـه مطالعات دینی منحصر کرده ایم و روش ها و یـافته های خود را بـه آن سو عرضه و صادر نکرده ایم، حال آنکه سوال آن هست ما چقدر صادرات علم داریم؟ این علوم اسلامـی کـه در حوزه های علمـیه و دانشگاه ها توسط هزاران محقق تولید مـی شود، چرا صادر نمـی شود، ثروت آفرینی نمـی کند و قدرت ما را افزایش نمـی دهد؟!
در پاسخ حتما گفت ما این علوم و متدولوژی آن را بـه جامعه خودی منحصر کرده ایم، گویی دانش فقه و اصول فقط به منظور ما کاربرد دارد حال آنکه یـافته های این علوم فرامرزی هست و مـی تواند به منظور همـه فرهیختگان قابل توجه و اعتنا باشد؛ اما متاسفانـه ما احساس مـی کنیم مفاهیم دینی و آموزه های اسلامـی را فقط حتما با همان روش سنتی کـه تبلیغ یـا منبر نام دارد، معرفی کنیم، درون حالی کـه این آموزه ها و معارف ظرفیت معرفی درون ساحت های آکادمـیک را دارد! این ادعا نیست بلکه من شخصا درون کنفرانس های علمـی حاضر بوده ام و به چشم دیده ام کـه اگر علوم و معارف دینی ما خوب معرفی شود، بـه عنوان سخن علمـی و استاندارد قابل پذیرش است. اما تصور ما بـه گونـه ای هست که گویی معارف دینی ما فقط متعلق بـه منبر هست و جای طرح درون مقالات علمـی بین المللی را ندارد!

اگر بخواهیم از منبر و شیوه های سنتی عرضه و تشریح و تبیین آموزه ها و علوم دینی فراتر رفته و متناسب با شرایط بین المللی و در راستای افزایش بهره وری علم، علوم دینی را عرضه کنیم بـه گونـه ای کـه برای ما قدرت و ثروت بـه ارمغان بیـاورد، چه راهبردهایی را حتما اتخاذ کنیم؟
ما به منظور این هدف حتما سبک ورود بـه عرصه آکادمـیک بین المللی را بدانیم و جهشی جدید داشته باشیم درون اینکه چگونـه تولیدات علمـی اسلامـی و نیز فرآروده های دانش های اسلامـی را بـه دنیـا معرفی کنیم، یعنی این علوم را از انحصار و زندانی کـه برایش ساخته ایم (تا فقط خودمان از آن استفاده کنیم)، خارج سازیم و برای این مـهم حتما نخست ما ساختار، قد و قواره و شرایط حضور درون عرصه های بین الملل را بدانیم. چراکه با این نگاه علوم اسلامـی ما هم دارای آورده شده و مـی تواند ثروت و قدرت تولید کند؛ از این رو، من معتقدم حوزه علمـیه قم حتما دارای پارک دانش بُنیـان باشد که تا در آن درباره نحوه صادرات علم و تبدیل دانش بـه ثروت مطالعه شود.
جالب آنکه سرمایـه عظیم علمـی ما گاهی نـه تنـها معرفی نمـی شود بلکه بعضا مورد هجمـه نیز قرار مـی گیرد، مگر درون دانش های زبانی کـه هرمنوتیک حاصل آن هست اصولی ها چندین سال قبل تولیدات نداشته اند؟! بعد چرا این تولیدات را بـه دنیـا عرضه نمـی کنیم و قدرت و ثروت به منظور خودمان بـه ارمغان نمـی آوریم؟!. متاسفانـه ما زحمت مـی کشیم اما یـاد نگرفته ایم و نمـی دانیم چطور علم و دانش را بـه ثروت تبدیل کنیم ما نیـاز بـه فراورده های جدید از تولیدات علمـی آکادمـیک داریم، لذا تاسیس پارک دانش بنیـان درون حوزه نیـازی جدی و مبرم است.
البته ممکن هست برخی بپرسند مگر فلسفه و فقه اسلامـی توانایی تولید ثروت را دارد؟، کـه در پاسخ بـه این سوال حتما گفت امروزه درون دنیـا مراکز آکادمـیک بسیـاری تاسیس شده اند و درمان عرفانی معنوی مردم را دنبال مـی کنند یعنی مردم پاسخِ پرسش های معنوی خود را درون آنـها مـی جویند درون حالی کـه پاسخ های این مراکز سکولار و کاذب و نوع معنویت کاربردی آنـها منقطع و جدا از وحی و آسمان است! درون خارج از کشور حتی مکان هایی وجود دارد کـه مردم درون آنـها به منظور یـافتن پاسخ پرسش های ذهنی و فلسفی خود هزینـه های سنگین مـی کنند؛ به منظور مثال پزشک نمـی تواند پاسخ فردی کـه دچار نیـهلیسم (پوچ گرایی) یـا شکاکیت شده را بدهد بلکه اینجا فیلسوف هست که مـی تواند پاسخ او را بدهد اما ما هیچ گاه فلسفه و عرفان خود را از کتاب بیرون نیـاورده ایم که تا مطبی باشد به منظور معاینـه و درمان بشر تشنـه. از این رو معتقدم حوزه علمـیه بـه “آر اند دی” (R&D) یـا واحدهای “تحقیق و توسعه” نیـاز دارد یعنی حتما نیـازهایش را شناخته و ظرفیت هایش را بروز رسانی کرده و با آنـها بـه نیـازهای بیرون پاسخ دهد.
باید توجه داشت اگر ما از نیـازهای جامعه دور شویم این نیـازها درون جای دیگر پاسخ داده شده و تبدیل بـه قدرت مـی شوند، علاوه بر این، ما از نیـازها بی خبر مانده و پژوهش های غیرکاربردی و فاقد کارایی درون درمان دردها را انجام مـی دهیم و اینچنین علوم اسلامـیِ حوزه رشد نمـی کند و علم درون کشور ما تبدیل بـه قدرت و ثروت نمـی شود؛ بعد باید علم را بیشتر مطالعه کنیم البته درباره علم یعنی خود علم همان چیزی کـه در کشور ما جایش خالی است! البته بخشی از این مسئله بـه تاریخ علم باز مـی گردد و اگر مطالعه کنیم مـی بینیم بعد از مشروطه اتفاقاتی درون کشورهای اسلامـی رخ داد و با تاسیس دارالفنون درون کشور، عملا علم بـه دو شاخه تقسیم شد: یکی علوم دینی حوزوی و دیگری علوم دانشگاهی.
در نتیجه چنین تقسیمـی علوم دانشگاهی درون درالفنون خوانده شد و در نتیجه نجوم، شعر، ریـاضیـات و موسیقی از حوزه رخت بربست و اینچنین خواجه نصیرها و علامـه حلی ها کمـیاب شدند گویی رسالت حوزویـان بـه مطالعات دانش های اسلامـی محدود شد و در این مدت بـه اندازه ای عرصه عمل به منظور حوزویـان تنگ شد کـه حتی بخشی از این دانش ها کـه بایسته بود مطالعه شود عملا از حوزه ها برچیده و فلسفه و عرفان کمرنگ و فعالیت علمـی حوزه بـه مطالعات دانش فقه و اصول محدود شد.

این قصه دردناک حوزه ماست؛ وقتی این تفکیک رخ داد نوعی تفکیک الهیـاتی نیز رخ نمایـاند گویی نقشـه ای پشت پرده بود که تا معاش و معاد از هم جدا و این باور القاء شود کـه حوزه و دین درباره معاش سخن نگویند و دانشگاهیـان را ملزم و محدود بـه معاش د اینجا جدایی معاد و معاش یـا طلبه و دانشجو و به بیـان دیگر حوزه و دانشگاه رخ داد! دردناک این بود کـه قبلا بـه علما، مُلّا مـی گفتند چراکه از منظر دین مـی کوشیدند همـه دانش ها را مطالعه کنند به منظور مثال شیخ بهایی هم شاعر بود، هم فقیـه و آرکیتکت و خواجه نصیر هم فیلسوف بود و هم متکلم و ریـاضیدان. از منظر دینی دانش ها را مطالعه مـی د لذا بـه آنـها مُلّا یعنی پُر مـی گفتند اما درون دوره مشروطه و با این جداسازی سعی شد با شروع دوره ترجمـه، ادبیـات مسیحی را وارد ادبیـات اسلامـی کنند لذا بـه جای واژه مُلّا واژه روحانی را وارد ادبیـات ما د و با این نگاه گفتند دیگر عرصه حیـات اجتماعی و معاش درون گستره و قلمرو شما نیست و علما را بـه حاشیـه راندند!

سپس دانش های ما را بـه علوم اسلامـی محدود د و خودمان را روحانی نامـیدند و گفتند نباید بـه دین و معاش آن کار داشته باشید و سوم آنکه محل تحصیل طلاب کـه مدرسه یـا جامع بود را بـه حوزه تبدیل د درون واقع حوزه یعنی کرانـه یـا حاشیـه؛ و این یعنی ما حتما در حاشیـه حیـات اجتماعی مردم نشسته و وارد بطن آن نشویم و اینچنین سکولاریسم پنـهان درون حوره رخ نمایـاند و آن را از حیـات اجتماعی دور، مُلّا را بـه روحانی و جامع را بـه حوزه تبدیل د!
برای همـین امام خمـینی (ره) درصدد احیـای این حیـات بودند یعنی ورود عالم دین بـه عالم معاش و حیـات اجتماعی مردم؛ چراکه وقتی علما و روحانیت درون حاشیـه باشند نتیجه آنکه عملا با دغدغه های مردم درگیر نمـی شوند، مردم جوری زندگی و ما جور دیگری فکر مـی کنیم! بنابر این، اینکه امام خمـینی (ره) مسئله وحدت حوزه و دانشگاه را مطرح د و رهبر معظم انقلاب از علم دینی سخن مـی گویند حتما تحلیل شود، چراکه مـی خواهند آن وحدت گسسته را دوباره پیوند دهند.
در پاسخ بـه چرایی این سوال کـه با وجود محققان حوزه حجاب چرا باز ناهنجاری هایی درون این باره دیده مـی شود؟، حتما گفت جامعه تئوریسین و نظریـه پرداز با جامعه واقعی درون هم تنیده نیستند یعنی این نیـاز آن یکی را نمـی بیند کـه بخواهد فکر کند و پاسخ دهد! به منظور مثال درون گذشته حوزه های علمـیه درون بازارها و وسط شـهرها ساخته مـی شدند که تا طلاب با مردم درون ارتباط باشند و در رفت و آمدهای خود از گناه و آسیب های اجتماعی مطلع شوند و در حوزه درباره آنـها بحث کنند بعد حوزویـان هم افزایی کرده و راهکار مـی یـافتند و دانش ناظر بـه نیـاز، تولید و بلافاصله نسخه درمان دردها پیچیده مـی شد اما وقتی حوزه و دانشگاه خارج شـهر باشد و دانشجو و طلبه درون جامعه نباشند هر یک راه خود را مـی روند!
انتهای پیـام/
http://www.talie.ir/%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85-%D8%A7%D8%B3%…/




[‎پژوهشکده امام خمـینی و انقلاب اسلامـی‎ Public Group | Facebook علوم قریبه حوزه علمیه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 25 Aug 2018 15:40:00 +0000